ادامه در صفحه1



اما پرسش اینجاست آیا وجود این قبیل سلطان‌ها در یک اقتصاد فی نفسه ایرادی دارد؟ پاسخ خیلی‌ها شاید مثبت باشد، بسیاری از ما این استدلال رایج را شنیده‌ایم که قدرت گرفتن یک شرکت و انحصار چیز خوبی نیست و در نهایت به زیان مشتریان تمام می‌شود؛ حتی با زور مقررات هم باید تلاش کرد تا انحصار به‌وجود نیاید؛
اجازه دهید ادعا کنیم قدرت گرفتن یک شخص یا شرکت در بازار به خودی خود بد نیست، ولی حفظ آن با زد و بندهای دولتی و مقررات و تبصره است که کار را خراب می‌کند. در واقع دو نوع «سلطان خوب» و «سلطان بد» یا به بیان دیگر «کارآفرین بازاری» و «کارآفرین سیاسی» داریم. سلطان خوب (کارآفرین بازاری) البته به‌دنبال منفعت شخصی خود و پر کردن جیبش است و این ایرادی هم ندارد، ولی این را از راه ارائه یک محصول جدید به بازار و ایجاد ارزش برای مشتری انجام می‌دهد. یارانه و حمایت‌های خاص دولتی هم به سوی او سرازیر نمی‌شود، مجبور است برای حفظ سلطنت خود دل رعایا (مشتریان) را هم به دست آورد، ولی سلطان بد (کارآفرین سیاسی) دنبال زد و بند با اهالی قدرت و سیاست برای حفظ قلمرو خود است. او بیش از مشتریان دل‌نگران «از ما بهتران» است و در پی اینکه با عنایت سیاسیون و وضع تبصره و مقررات اضافی موقعیت ویژه‌اش از دست نرود.
آنچه در مورد سلطان‌ها در اقتصاد ایران هم می‌شنویم تا جایی که از گفته‌ها از رسانه‌های عمومی برمی‌آید، بیشتر به تصویر سلطان‌های بد نزدیک است؛ کسی پیدا می‌شود و با زدوبند و گرفتن مجوز و به واسطه فلان امضای طلایی موقعیتی ویژه برای خودش دست و پا می‌کند، از فرصت‌های سودآور زودتر از دیگران باخبر می‌شود و رقبای بی ‌حامی را از میدان به در می‌کند ،از این رو بعید به‌نظر می‌رسد، چنین سلطانی خیلی محبوب دل خلایق باشد. از قضا ظهور چنین سلطان‌هایی بیش از نبود قانون حاصل مقررات و تبصره‌های خاص است. برای واژگون کردن این سلطان‌های بد داغ و درفش دولت چندان به کار نمی‌آید، در واقع سلطنت این قبیل سلطان‌ها بیش از هرچیز وامدار وابستگی به دولت است، از قضا ظهور سلطان‌های بد بیشتر در بخش‌هایی مانند سکه و نفت رخ می‌دهد که رد پای دولت در آنها پررنگ است. 
در کشوری با رتبه فاجعه‌بار(!) ۱۳۰ در حوزه آزادی اقتصادی چنین اوضاعی به هیچ رو شگفت‌آور نیست، در واقع اگر شاهد جولان دادن این قبیل سلطان‌ها نباشیم باید تعجب کرد. وقتی به‌دلیل تحریم و دشواری‌های نقل‌و‌انتقال مالی و تجارت آزاد با دیگر کشورها اقتصاد بسته‌تر می‌شود، وقتی به دلایل در ظاهر موجه محدودیت‌های فراوان برای اقتصاد وضع می‌شود و واردات و صادرات فلان کالا ممنوع می‌شود، وقتی سیاست‌گذاران به جای اعتماد به نیروهای بازار با بخشنامه و تبصره دنبال «اداره» اقتصاد می‌روند،وقتی برای ارز چند نرخ متفاوت وجود دارد و بناست با دستور و بگیر و ببند کار حل شود بدیهی است که کسانی پیدا ‌ شوند که بخواهند از این نمد کلاهی برای خود بدوزند. وقتی می‌توان با زد و بند و برقراری روابط خاص با این یا آن بوروکرات دولت پول فراوانی به جیب زد، هیچ آدم عاقلی خود را درگیر کار دشوار رقابت و نوآوری و بهره‌وری نمی‌کند. به بیانی دیگر، وقتی می‌توان با هزینه بسیار پایین‌تر سلطان شد (گیریم سلطان بد)، کسی مصیبت‌های پیش روی مسیر سلطان خوب شدن را به جان نمی‌خرد. والله اعلم.
 ادامه در صفحه1
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه