هم نگرانی


 پدرام سلطانی
جمشید کارگر است. اوضاع تولید کارخانه خوب نیست. او نگران شغل خود است. نمی داند اگر بیکار شود چه بکند.
هوشنگ بازنشته آموزش و پرورش است. دو فرزندش در حال تحصیل در دانشگاه هستند. او نگران تأمین شهریه آنهاست. نمی داند چگونه در این شرایط، هزینه های سنگین تحصیل آنها در کنار اداره خانواده را تأمین کند.
رضا مغازه دار است. فروش او در چند ماه گذشته به شدت کاهش یافته است. او نگران است که در ماههای آینده از پس اجاره مغازه بر نیاید.
فرهاد کارمند دولت است. دخترش مدتهاست که زیر عقد است و او با این شرایط نگران است که نتواند جهیزیه ی آبرومندی برایش تهیه کند و به خانه ی بخت بفرستدش.
اسماعیل تولید کننده ی ظروف یکبار مصرف است. با گران و کمیاب شدن مواد اولیه در مدیریت واحد تولیدی کوچکش دچار مشکل شده است. او نگران است که با شرایط موجود از عهده ی پرداخت حقوق کارگران و اقساط وام بانکیش بر نیاید.
لیلا صادر کننده ی صنایع دستی است. او نگران است که با وجود تحریمها و سیاست پیمان سپاری نتواند به صادرات خود ادامه دهد.
امیر کشاورز است. چند سالیست که چاههای آب زمینش کم آب و کم آب تر می شوند. بارندگیهای اخیر او را کمی امیدوار کرده است. اما او نگران است که نتواند از عهده ی هزینه های چندبرابر شده ی نهاده های کشاورزی برای این فصل از کشت خود برآید.
ادامه در صفحه2
هم نگرانی
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه