روزنامه دریایی« اقتصادسرآمد» تاکید می کند؛

ضرورت مطالبه سازمان شيلات از مراجع فرهنگ‌ساز

در راستای فرهنگسازی مصرف ماهی؛ فرهنگ آبزی خوری را مطالبه كنید 
​​​​​​​گروه فرهنگ دریا - ایرج گلشنی - به طور كلي شيلات را بايد يك مجموعه مردمي دانست. رابطه مستقيم شيلات با مردم هم از جهت توليد و پرورش و هم از جهت توزيع و مصرف آبزيان، به نحوي است كه نمي توان شيلات را بدون مردم تصور كرد. 

رابطه شيلات و مردم
در كشور ايران، رابطه مستقيم و پر جلوه‌اي ميان شيلات و مردم برقرار نيست. ما چنين تصور مي‌كنيم كه اين رابطه قطع است و يا در حداقل ممكن قرار دارد. رابطه با مردم با زبان فرهنگ و هنر برقرار مي‌شود. اما شيلات مزيت ديگري دارد كه مي تواند با زبان غذا هم با مردم وارد تعامل شود. اما به نظر مي رسد كه هر دوي اين امكانات مهم ناديده گرفته شده اند و اين يعني نياز است كه شيلات در برنامه هاي فرهنگي- هنري خود تجديد نظر كند. 

فرهنگ ساز كيست؟
واقعيت اين است كه شيلات اغلب خود را يك مجموعه توليدي مي‌داند و گاهي شنيده مي‌شود كه فرهنگ سازي به آن ها ربطي ندارد! و به همين دليل به مباحث فرهنگي ورود نمي‌كند. اين در نگاه فرهنگي و فرهنگ‌سازي قابل قبول نيست؛ زيرا شيلات در دو صورت مي تواند مقيد به فرهنگ سازي باشد و آن را محقق كند:
اول: صورت اقدام مستقيم
دوم: صورت اقدام غيرمستقيم
در اقدام مستقيم، شيلات به راحتي مي‌تواند براي برنامه‌هاي فرهنگي - هنري وادبي براي گفتمان و ارتباط با مردم سرمايه‌گذاري كند. تغيير ذائقه، ايجاد اشتياق به خوراك هاي دريايي و ياددهي پخت غذاهاي دريايي سه بخش اين فعاليت مي تواند باشد. 
آمارها مي گويند كه ميزان مصرف آبزيان در ايران به شدت نسبت به سرانه جهاني كاهش دارد. استاندارد(حداقل) مصرف سرانه جهاني چهار برابر حداكثر مصرف سرانه ايرانيان است. چيزي شبيه فاجعه! دلايل متعددي مي‌توان براي اين فاصله عجيب بين مصرف ابزيان در ايران و حداقل جهاني برشمرد؛ اما از نگاه اين قلم، مهم‌ترين آن دليل فرهنگي است. ذائقه اي كه به سوي آبزيان نيست كه بايد تغيير كند، سختي خوردن آبزياني مانند ماهي كه استخوان‌هاي ريز دارد، و سختي پخت و پز ابزيان براي اغلب مردم در كنار بوي خاصي كه ماهي دارد كه معمولا در افكار عمومي از ان به عنوان بوي زخم و بوي بد ياد مي‌شود.
 
فرهنگ عمومي و شيلات
در همين قاعده بهتر است نگاهي بيندازيم به فرهنگ عمومي مردم و از ان استنباط كنيم كه چرا گرايش به ابزيان و به طور مشخص ماهي و ميگو در حداقل ممكن است. 
فرهنگ  عامه زماني كه بخواهد يك بوي بد را تصور كند، ماهي گنديده را مثال مي‌زند. اين يعني در فرهنگ عامه چيزي بالاتر از بوي ماهي گنديده وجود ندارد. اين از ان جا بر مي آيد كه مردم ما با بوي ماهي تازه هم مشكل دارند تا برسد به بوي ماهي گنديده. اگر فرهنگ عامه ديگر كشورهاي دريايي - مثلا ژاپن- را در نظر آوريم، در آن جا به هيچ وجه از بوي ماهي شكايت نمي‌كنند و براي تصور بوي بد، ماهي را مثال نمي‌زنند. اين نكته از آن جا بر مي‌ايد كه در سامان ژاپني ها، ماهي به عنوان يك خوراك لذيذ شناخته شده و پذيرفته شده است تا جايي كه ماهي خام را با ولع مي خورند. اين برآمدي است از فرهنگ تغذيه. فرهنگي كه ذائقه را شكل مي دهد و گرايش به يك خوراك را ممكن يا غيرممكن مي كند. 
در فرهنگ عمومي ما براي گرايش به خوراك‌هاي دريايي نه تنها كار مثبتي انجام نشده است، بلكه سرشار است از ترس از دريا، دوري از دريا، فرار از ماهي، فرار از ميگو. داستان‌هاي متعددي كه در آن‌ها يك استخوان ماهي در يك گلو گير كرده و باعث فاجعه شده است! اين‌ها همه مردم را از يك خوراك لذيذ  و سالم دور مي‌كند تا جايي كه حاضرند بابت گوشت سرد گاو كه مضر است، پول خرج كنند اما به گوشت سفيد كه مي‌رسند، دماغ بگيرند و روي برگردانند تا نتيجه اين بشود كه سرانه مصرف ايرانيان چهار برابر كمتر از حداقل مصرف جهاني باشد. 

فرهنگ سازي غير مستقيم
اگر شيلات به اصل فرهنگ سازي باور پيدا كند، مي تواند با لابي‌گري حمايت رسانه ملي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را به دست آورد تا دو راهبرد اساسي به اجرا در آيد: 
اول: راهبرد تضعيفي و دوم، راهبرد تقويتي
در راهبرد تضعيفي بايد آن چه موجب نفرت ايرانيان و دوري آن ها از مصرف آبزيان مي شود در منابع مكتوب و تصويري حذف شود. وقتي در فيلم‌ها و سريال ها به طور وسيع از سيگار استفاده شود، به طور طبيعي گرايش به سيگار در جامعه افزايش مي يابد. اين مثال ملموسي است تا بگوييم اگر در فيلم‌ها و داستان‌ها و... ماهي به عنوان يك موجود بد بو مثال زده شود، تنفر از ماهي زياد مي شود. 
در راهبرد تقويتي، فيلم‌ها و سريال‌ها و داستان ها مي‌توانند به سمتي و سويي بروند كه خانواده ها براي مهماني‌ها و خوراك خود ماهي مصرف مي‌كنند. به جاي زرشك پلو با مرغ هورموني، بهتر است ماهي و ميگو تزيين بخش سفره هاي مردم باشد. 
اما چنين نيست و اكنون به نظر مي‌رسد رابطه بين شيلات و مردم گسسته است. يا حداقل بايد گفت چنان نيست كه مورد انتظار است. 

فرهنگ ساز كيست؟
بار ديگر اين سوال را مطرح مي‌كنيم. البته اين بار در سطح وسيع مي‌پرسيم كه به طور كلي و به طور اخص، متولي فرهنگ‌سازي دريايي ايران كيست؟ كدام سازمان؟ واقعيت اين است كه جواب اين سوال براي ما مشخص نيست. از هر سازماني كه پرسيدم، شنيديم كه «فرهنگ‌سازي كار ما نيست». و ما وامانده‌ايم با اين سوال: پس فرهنگ‌سازي در پهنه توسعه دريايي كشور كار كيست؟ سند توسعه دريايي هم شوربختانه در اين موضوع مسكوت است و هيچ راهبردي براي بسط فرهنگ دريايي ايران ندارد. اميدواريم كه دولت پيوست فرهنگي اين سند را تنظيم و تلفيق كند. 
در همين جهت است كه جايي مانند شيلات هم خلاء فرهنگ و فرهنگ‌سازي دارد. 

اقدامات شيلات
شيلات بر اساس آن چه كه حسيني- رييس سازمان شيلات - در ابتداي سال در نشست خبري خود با خبرنگاران بيان كرد، برنامه‌هايي داشت كه جلوه و نمونه آن در جشنواره پخت ماهي در استان گلستان نمود داشت. اما به همان بسنده شد. هر چند كه برگزاري پخت ماهي در استاني مانند گلستان، دقيقا زيره به كرمان بردن است؛ اما همان هم مقطعي و دفعي بود و ادامه پيدا نكرد. كما اين كه برگزاري اين گونه فعاليت‌هاي فرهنگي بسيار مثبت و ارزنده است و اگر در استان‌هاي غيرساحلي باشد و باعث ترغيب مردم به خوراك سفيد باشد بسيار موثرتر واقع مي‌شود. 
اما انتظار مي‌رود كه سازمان شيلات با مراجع فرهنگ‌ساز، فرهنگ لازمه را مطالبه كند. آموزش و پرورش مي‌تواند يك مرجع خوب و عالي براي ترويج خوراك سفيد باشد. چه در منابع مكتوب و كتاب هاي درسي و چه به وسيله معلمان گرامي و مربيان ارجمند خود و نيز به وسيله جشن‌ها و جشنواره‌هاي مرتبط با مباحث دريايي، شوراي فرهنگ عمومي با امكانات خود، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و... همه گزينه ها در اختيار شيلات قرار دارند و مي‌تواند با لابي‌گري مدبرانه فعاليت‌هاي بزرگ و گسترده اي در سطح كشور به طور مداوم و مستمر اجرايي كند و با اين وسيله، ارتباط شيلات و مردم را بهسازي كرده و گرايش مردم به سمت خوراك سالم تقويت كند. 
ضرورت مطالبه سازمان شيلات از مراجع فرهنگ‌ساز
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه