آزادی و  قید اخلاق 

آزادی انسان از هر قید و بند بزرگ ترین آرزوی جوامع بشری در طول تاریخ و در تمام عصرها بوده است و همه انبیا و پیامبران رسالت و ماموریت خویش را در جهت بسط و گسترش رهایی انسان معطوف نموده اند، تا انسان این اشرف مخلوقات و دُردانه ی هستی بتواند به آزادی واقعی دست پیدا کند و خود را از قید و بندهای دنیوی و هر آن چه که می تواند نقش بازدارنده و منفی در جهت نیل به آزادی واقعی انسان داشته باشد برهاند. در سایه سار آزادی است که انسان می تواند نبوغ و استعداد خویش را به کار گیرد و رها از هرگونه قید و بند، مسیر تکامل و بالندگی را در پیش بگیرد و بدون آزادی حقیقی همه حرکت ها، جهش ها عقیم و ناکام خواهد ماند. البته در این نوشتار هدف از پرداختن به آزادی انسان و رهاشدگی آدمی از تعلقات می باشد نه معنای مصطلح سیاسی که در جوامع امروزی مورد توجه قرار گرفته است و آن چه که در این نوشتار به طور اجمال می پردازیم آزادی حقیقی در انسان است که خود می تواند زیر بنا و معناگر واقعی انسان کامل و آدم بودن در عالم هستی باشد و این آزادی انسان از تعلقات می تواند به عنوان عاملی اساسی و مهم در جلوگیری از وجود رذائل در انسان گردد که بدون اخلاق هرگز نمی توان قیدی بر آزادی نهاد.  همانا اخلاق خود می تواند فضیلت ها و محاسن را در وجود آدمی پرورش دهد و وجود انسان را فربه نماید و انسان ر ا به درجه ای از تعالی و رشد برساند که هیچ گونه آفت اخلاقی و صفت نکوهیده ای آزادی انسان را تحت شعاع قرار ندهد. پس بی شک جامعه ای اخلاقی و انسانی است که خود را به قید آزادی در رفتار و مناسبات خویش پایبند نشان دهد و از هر آن چه که می تواند انسان بودن واقعی انسان را در رفتار اجتماعی خویش تهی ساخته، فاصله گرفته و کاملاً آزاد و رها از هر قید و بندی باشد و بی شک آزادی اخلاقی یک تکلیف و روش هوشمندانه انسان اخلاقی است که سبک بال و رها منزلگه خویش را به طرفه العینی می تواند به دست آورد و  در واقع تا حرکت انسان به این وادی دلدادگی و انسانی خویش مستلزم عزم و اراده ای وافر می باشد. آن هم در جامعه ای که شرایط اخلاقی و مقید بودن به آن تا حدودی مشکل و به دور از واقعیت های زندگی امروز باشد. مشخصاً و قطع به یقین، هر انسان از نجواهای درونش به خیزش در وادی حقیقت و راستی فرا خوانده می شود که انسان اخلاقی را به قول مولانا باید مبرا از سه بیگانه و خصم اندرون باشد که انسانیت را هدف گرفته و ضایع می کند: اول طمع (حرص وآز) که باعث می شود صداقت انسان از بین برود دوم تقلید از نوع ظاهر سازی و سطحی و سوم خود پسندی که دشمن واقعی انسان می باشد که همچون غل و زنجیری است بر دست و پای انسان در جهت ابراز محیت و عشق به دیگران.امیدواریم که بتوانیم در راستای واقعیت حقیقی انسان که  همانا تبلور واقعی و حقیقی اش فقط و فقط در اخلاق  و زیستن در این وادی باشد که حتی پیامبرش رسالت خویش را در جهت رشد و مکارم اخلاق در جامعه می دانست حرکت نماییم.

آزادی و  قید اخلاق 
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه