جایگاه ایران  در بازی چین و آمریکا کجاست؟

علیرغم نقل و طرح مباحث گوناگون درباره قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین که مدتی در صدر اخبار رسانه‌های داخلی و بین‌المللی قرارداشت، همچنان ابهام‌ها و سوالات زیادی پیرامون این مسئله و ابعاد گوناگون آن وجود دارد.آمریکایی‌ها استراتژی خودشان را در قالب تمدن‌ها تعریف و سپس به تروریسم پرداختند و بعد برای اینکه عیان‌تر و ملموس‌تر باشد در راستای برگشت به یک مصداق دیگر یعنی دگر استراتژیک به چین توجه کردند و در دهه ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ سعی کردند چین و آسیا را مدنظر قرار دهند و کار خود را که در سال ۲۰۰۳ با حمله به آسیا که از دروازه ورودی خاورمیانه انجام شده بود، گسترش دهند.اکنون آمریکایی‌ها در چارچوب همین معنا، به بزرگ‌نمایی قدرت چین می‌پردازند و چین هم در پی استفاده از این سپهر، در جهت گسترش پرستیژ قدرت خود بر آمده است و در عین حالی که یک قدرت بزرگ جهانی است، اصطکاک با ایالات متحده آمریکا را فرصتی برای افزون کردن قدرت خود می‌داند تا با جلب‌نظر بخشی از جهان که ضدآمریکا هستند، بتواند به انباشت و افزون کردن قدرت خود در برابر آمریکا با هزینه‌های کمتر نائل آید؛ لذا مقوله ایران برای چینی‌ها در این مسئله مطرح است.
با اینکه جهان تک_چند قطبی هنوز هم دنبال می‌شود اما به نظر می‌رسد اکنون برای گذار از وضعیت موجود به سمت سناریوهای مطلوب‌تر در آینده مثل دنیایی چند_تک قطبی آمریکایی‌ها به سناریوی سوم خود عدول کردند و آن همان چیزی است که در سال ۹۹ تحت عنوان اینکه دنیا دوقطبی خواهد شد، مطرح کردم. آن هم دو قطبی منعطفی که در یک طرف آن جهان سرمایه‌داری دموکراتیک با پرچم‌داری آمریکا قرار دارد و در سوی دیگر جهان سرمایه‌داری اقتدارگرا به پرچم‌داری چین قرار خواهد گرفت؛ اکنون این موضوع خود را از جهت نشانگان موجود بیشتر به نمایش می‌گذارد.
آنچه اکنون دیده می‌شود، بیشتر متمایل به ایجاد یک نظم دو قطبی منعطف برای گذار به وضعیت مطلوب‌تری است که می‌تواند دنیایی تک-چند قطبی به رهبری آمریکا و مدیریت قدرت‌های بزرگ باشد؛ لذا باید در این بطن و متن آنچه را که برخی از مسئولان کشور من جمله وزیر امور خارجه در باب تغییر در اقطاب قدرت می‌گویند، دید؛ این گزاره از منظر لایه لیتانی درست است و اقطاب قدرت جایگزین یکدیگر می‌شوند؛ همان طور که امپراتوری‌های بزرگ گذشته کنار رفتند و امپراتوری‌های جدیدی به وجود آمد، اما سخن این است که آیا پناه بردن به یک امپراطوری جدید برای رهایی از یک امپراطوری به نسبت قدیمی‌تر راهکاری برای قدرتمند شدن کشورهای در حال توسعه است؟
گفته می‌شود چین در استعمار ایران نکوشیده است، می‌گویم همین وضعیت و سابقه را چین در سال ۲۰۰۷ در جهت کمک به ونزوئلا طی کرد؛ اکنون ونزوئلا کجای دنیا به واسطه ارتباط با چین ایستاده است و چه تجربه‌ای از این همه نزدیکی به چین و گرفتن وام از این کشور دارد؟ آیا چین چه در دوره باستان و چه حال حاضر سعی نکرده است قدرت خود را به محیط‌های پیرامونی خود گسترش و زمینه‌های تحت سلطه گرفتن سرزمین‌های همجوار خود را بدون توجه به خواست عموم آن کشورها از جمله آنچه که در هنگ‌کنگ وجود دارد، دنبال کند؟ آیا این یک الگوی قابل قبول برای حکمرانی مطلوب و یک نظام ناشی از قانون آهنین الیگارشی حزبی نیست؟ آیا همین چین بیشترین حمایت را از کره شمالی نمی‌کند همین کره‌شمالی که مظلوم‌ترین مردم جهان را در خود زندانی کرده است. به تبع باید این پرسش ها پاسخ داده شود.
چینی‌ها حتی اگر بخواهند بین واشنگتن و تهران یکی را انتخاب کنند با توجه منابعی که درون خود آمریکا بر اساس تئوری «کودتا از درون» سرمایه‌گذاری کرده‌اند تا زمینه‌های به دست گرفتن شرکت‌های آمریکایی را به وجود آورند، نمی‌توانند. درست مانند چیزی که لابی‌های کشورهای مختلف دنیا از جمله کشورهای عربی آن را دنبال کردند و آمریکایی‌ها هوشمندانه آنقدر آنها را در چرنول اقتصادی و بین‌المللی خودشان عجین کردند که اکنون شکست آمریکا، شکست بسیاری از اقتصادهای جهان محسوب می‌شود، تا آنجا که در سال ۲۰۰۸ میلادی که آمریکا دچار بحران اقتصادی شد، یوان چین برای حمایت از دلار آمریکا به میدان آمد.
* استاد دانشگاه و آینده‌پژوه سیاسی ایرانی
جایگاه ایران  در بازی چین و آمریکا کجاست؟
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه