تبعات خصوصی سازی سریع در ایران

اکنون که 20 سال از تاسیس سازمان خصوصی سازی میگذرد می توان سنجید که کدام یک از اهداف خصوصی سازی در عمل پیگیری شده و مبنای تصمیمات بوده است. در ادبیات مربوط به خصوصی‌سازی، در مقام مقایسه، دو کشور چین و روسیه را بسیار با هم مقایسه می‌کنند. معمولا خصوصی سازی چینی به عنوان الگویی مطلوب و نوع روسی به عنوان روشی نامطلوب قلمداد می‌شود. تفاوت این دو الگو عمدتا به دو حوزه برمی‌گردد: یکی سرعت واگذاری‌ها و دیگری وجود یا عدم وجود پیش نیازهایی برای خصوصی‌سازی. سید احسان خاندوزی، نماینده کنونی مجلس و استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در توضیح این دو مدل گفته است: «در دنیا دو مدل برای بزرگ شدن بخش خصوصی در اقتصاد وجود دارد. مدل روسی که بلافاصله بعد از فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱ شروع به واگذاری مالکیت بنگاه‌های دولتی کردند. این مدل تقریبا تجربه شکست خورده‌ای است که از سال ۹۲ تا ۲۰۰۰ اقتصاد روسیه را دچار مشکل کرد. رشد بهره‌وری انجام نشد و به شدت هم فساد گسترش پیدا کرد. یک مدل هم مدل چینی است. در این مدل واگذاری، مالکیت بنگاه‌های دولتی جزء مراحل آخر گسترش سهم بخش خصوصی در اقتصاد است. در این مدل ابتدا از جا باز کردن برای ورود بخش خصوصی شروع می‌کنند و بنا نیست اولین روز مثلا این شرکت سیمان را خصوصی کنیم. بلکه اجازه می‌دهیم شرکت‌های خصوصی سیمان هم که تا دیروز نمی‌توانستند فعالیت کنند فعالیت کنند و چند سال قاعده این فضاها را یاد بگیرند. وقتی توانایی به دست آوردند، شرکت‌های بزرگ دولتی را می‌توانند مدیریت کنند.»اما خصوصی‌سازی در ایران به کدام یک از این روش‌ها نزدیک‌تر بود؟ به لحاظ سرعت دو رویکرد می‌توانست در ایران وجود داشته باشد، رویکرد اول معتقد به واگذاری بنگاه‌ها به سرعت بود و رویکرد دوم هم معتقد بود باید بنگاه‌ها به تدریج واگذار شوند. اقتصاددان‌ها با گرایش‌های مختلف نسبت به واگذاری بنگاه‌ها با سرعت زیاد هشدار دادند.
ادامه در صفحه 2
تبعات خصوصی سازی سریع در ایران
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه