جمعه سیاه یا تحقق رویایی فیروزه ای

مسعود خدیوی کاشانی- فرهنگ و سنتی الهام گرفته از بلاد آن‌سو که رفته رفته جوامع دیگر را جذب خویش می‌سازد.  
روزی غیر تعطیل در تقویم رسمی جهان که ممانعت مرخصی در آن وجود ندارد و افراد و خانواده ها از بامدادان به خرید مي‌پردازند شور و اشتیاق این آئین در آخرین جمعه ماه نوامبر و پس از مراسم شکرگزاری شکل می‌گیرد و جلوه زیبایی ست از زبان مشترک انسان ها در بیان شاکری نزد خدای محبوب شان.
این روز شروعی ست نمادین برای جشن های سال نو میلادی که در آن کالاها با تخفیف باور نکردنی عرضه می‌شوند و شهروندانی که کالاها و نیاز خویش را برای سال جدید تهیه می‌کنند و این‌چنین شرکت ها نیز با این حجم فروش انبارهای خود را از کالا خالی می‌سازند تا به پشتوانه امید برای تولید جدید برنامه ای را سامان بدهند.
جالب است در جامعه سرمایه داری که سرمایه و ثروت حرف اول را می‌زند و اصولا اخلاق را چون ما بها نمی‌دهند، اجناس با میزان کمیتی خیره کننده در فروش اما با حداقل سود ارائه می‌شود!
 فرصتی برای قشر طبقه متوسط تا بتواند طی یک برنامه ریزی مدون نیازهای خویش را تهیه کند و در سالیان اخیر برخی کشورها منطقه ما نیز توجه بیشتری را به این امر اختصاص داده اند تا یکی از راهکارهای موفق در جلب توریست معرفی بشود.یکی از دلایل مهمی که این روز لقب سیاه به خود گرفته است، حوادثی ست که به جهت هیجانات خرید در آن شکل می‌گیرد چون آمار تصادفات و یا خسارت هایی که به واسطه هجوم خریداران به فروشگاه ها وارد می‌شود و از آن‌سو جراحات و تلفاتی را که با خود به ثبت رسانده است تا بهانه ای شود که شالوده رنگ انتخابی این روز مورد تامل قرار گیرد.این آئین نوپای جهانی چندی است در ایران هم جا باز کرده البته امید است که در آن ترفندی نباشد و مبادا فروشگاهی ابتدا اجناس را گران کند و بعد از آن با کلی منت اندکی به آن تخفیف بدهد!
گرچه می بایست برندهایی که صادقانه این حرکت جهانی را اجابت کرده اند و رضایت مشتری را رقم می زنند، تحسین کرد و خداقوتی را تقدیم حضورشان نمود.
این در شرایطی ست که متاسفانه در جامعه ایرانی، روزهای پایانی سال و درست در میزبانی شکوه نوروز به یکباره کالاها نایاب می‌شوند و یا قیمت ها موج افزایشی می‌گیرند و معدود افرادی با بهرمندی از رانت خبری و سوار بر اسب سرکش گرانی بلای جان آرامش مردم می‌شوند و خانواده هایی که با کلی برنامه ریزی و جمع و تفریق حقوق سر ماه و درست در زمان خرید، پرواز قیمت ها را شاهدند و با حسرتی در دل باز رویای دیگری را برای سال جدید ترسیم می‌کنند و گاه اجناسی بُنجل به قیمت هایی سرسام آور به اسم حراجی توزیع می‌گردند تا فقط نگاه حسرت مردم نجیب کشورم ویترین ها را تماشا کند و سلطان هایی که سرمست از عطر دلارهای خود و قبراق از این افزایش ها با پُــکی جانانه به سیگارهای شان، حال و روز ریــال را به مضحکه بگیرند!
بی شک این گونه اتفاقات در نهایت ناهنجاری هایی را رقم خواهد زد و سببی خواهد شد برای جامعه بی قرار تا در هر سو نشانی از این بداخلاقی ها را شاهد باشیم.
بحث و جدل و درگیری فیزیکی و حرمت شکنی و پرخاش که در نهایت امید و نشاط را مهجور می‌سازد و از جهتی دیگر شکاف و فاصله طبقاتی افزایش می‌یابد، فاصله ای که نه به جهت تولید و کارآفرینی و اشتغال شکل گرفته باشد بلکه...
هر چه برابری و عدالت و عدم اجرای خارج از قانون نهادینه تر گردد و ابزارهای نظارت و بازرسی با چشمانی تیز حضوری وسیع تر داشته باشند و شهروندان عطش مطالعه و فراگیری دانش بیشتری را نشان دهند، جامعه هم به سیر تکاملی مدینه فاضله نزديکتر خواهد شد.
چندی پیش در کشور سوئیس رفراندومی برگزار می‌گردد برای دریافت ۲۵۰۰ دلار در ماه و تنها در قبال کاهش برخی مزایای تامین اجتماعی لذا رای گیری صورت می‌گیرد و جالب اینکه بالغ بر ۷۸ درصد مردم به این طرح نه می‌گویند !
وقتی رسانه ها علت را جویا می‌شوند، در می یابند که باور آنان این است که واریز ماهیانه ممکن است به اقتصاد آسیبی برساند و خطری باشد برای صنعت پویا و شاید تنبلی را ترویج بدهد پس بهتر است این بودجه در توسعه زیر ساخت ها هزینه بشود.
این نگاه مردم یکی از قوی‌ترین اقتصادهای جهانی ست، حال فرض کنیم در کشورمان این رای گیری صورت گیرد، نتیجه چه خواهد شد؟
اگر میزان یارانه ای که سخاوتمندانه در طول این سال ها خصوصا در جامعه شهری تزریق شد که مرهمی برای دردی باشد و نتوانست همگام با تورم پیش برود و از آن بدتر در مواردی به خانواده هایی متمول پرداخت شد که با دید تمسخر به آن می نگریستند و در خیلی از خانواده‌ها هم به هدر رفت و به نوعی مصرف زدگی را دامن زد، صرف بهادادن به توسعه زیرساخت ها و تامین اجتماعی بهینه و صادرات و ایجاد بستری در تولیدات استانی می‌گشت و یا هر منطقه اقلیمی بر اساس استعداد ذاتی خویش پرورش و رشد می یافت، امروزی بهتر از دیروز در اقتصاد شاهد بودیم به عنوان مثال توسعه فرآوری زباله ها که دیدگاه اقتصادی به خود گرفته است .
به راستی چه تفاوتی میان سوئیس با ایران می‌توان دید ؟
وقتی با نگاه کنکاش به تاریخ معاصر مراجعه می کنیم این ملت دین خویش را به بهترین شکل ممکن ادا نموده اند و هرگز در بزنگاه های حساس جا خالی نکرده است .
شجاعت مردم دزفول و آبادان و خرمشهر و اندیمشک زیر بمباران پیوسته ۵۴ فروند بمب افکن طی چند ساعت و تنها در یک روز، خود قافیه مقاوتی است بر این مثنوی بلند و صف های طویلی را که در دوران دفاع مقدس شکل گرفته است البته در مقابل پایگاه های انتقال خون و سبقت گرفتن و جا گذاشتن دوستان در منطقه ممنوعه میدان مین برای گشایش راه و ایجاد گذر و با قناعت به کمترین رفاه اجتماعی رضایت دادند برای مفهوم دادن به واژه مقدس ایثار و جاودانگی ایران و ایدئولوژی اسلامی و اگر جعلی صورت می‌گرفت در تاریخ تولد بود تا فرد فقط بتواند سن حضور در میدان رزم را دریابد برای دفاعی جانانه از این آب و خاک .
به واقع آرمانی زیبا که فردوسی این اسطوره پارسی زبان هنرمندانه در قاب تصویر کلام آن را ترسیم می کند که چو ایران نباشد تن من مباد...
همتی می خواهد که در روزهای پایانی سال یا اعیاد مذهبی از سوی متولیان امر، روز فیروزه ای نام نهاده شود تا با نماد رنگی زیبا و آرامشی آمیخته با فرهنگ ایرانی و انیس شده با نوروز و در ایام بهاری به واسطه تخفیف های واقعی لبخندی ناب میهمان سیمای همه ایرانیان باشد چیزی که به عنوان فروش بهاره و به صورت ناقص چند سالی است بها داده می شود .
الهی شکوه اقتدار را در صنعت شاهد باشیم و قامت پر افتخار محصول ایرانی بالاتر از دیوارهای زمخت تحریم خودنمایی کند. 
مدرس دانشگاه
جمعه سیاه یا تحقق رویایی فیروزه ای
ارسال دیدگاه
اخبار روز
ضمیمه